عشق مامان وبابامحیا عشق مامان وبابامحیا، تا این لحظه: 10 سال و 30 روز سن داره

❤❤انتظار شیرین...خدایا تو این انتظار تنهام نذار❤❤

صدای قلب کوچولوت......

سلام جوجوی کوچولوی مامان خوبی نفس؟؟امروز رفتم سونوگرافی و خدارو100000000000000مرتبه شکر خانم دکتر گفت همه چی نرماله و من امروز قشنگ ترین صدای عمرم رو که صدای قلب نازنین تو هستش رو شنیدم و از این بابت خیلی خوشحالم باباجون هم خیلی خوشحال شد خانم دکتر گفت جوجوی نازم الان 7هفته و 1 روزشه امیدوارم تا آخرش بسلامتی و با یاری خدا بگذره و تو خوشگل مامان جون و باباجون بیای تو بغلمون بای بای جوجوی نازم......خیلی دوست دارم عمرم ...
4 شهريور 1392

گل همیشه بهارم

سلام گل همیشه بهارم .........خوبی بلا؟تو دل مامانی جات راحته؟حتما راحتی که انقدر مامان جونو نیومده داری اذیت میکنی ولی اینم بگمااااااااا اذیتاتم شیرینه نفسم........چند روزه مامانی حالش اصلا خوب نیست گلاب به روی گل قشنگم همش تهوع دارم یه عالمه مامان جونو خوابالو کردی دلم ضعف میره ولی اصلا اشتها ندارم چیزی بخورم با اینحال به زور باباجونت که خیلی هم دوست داره یه چیزایی میخورم........باباجون میگه تو اگه هیچی نخوری نی نی جونم گشنه میمونه منم نمیخوام که گلم گشنه بمونه واسه همین مجبوری همه چی میخورم..........اینم بگم باباجون خیلی دوست داره هااااااااااااا خیلی بفکر نی نی نازشه همش تو نت سرچ میکنه که من چی بخورم تا شما تو این 9ماه تو دل مامان ...
2 شهريور 1392

تعویض قالب وبلاگ

سلام گل نازم .......خوبی؟؟یه عالمه دلم برات تنگولیده دوست دارم سریعتر برم سونو و با شنیدن صدای قلبت آروم بگیرم......راستی دلکم قالب جدید وبلاگت چطوره؟؟امروز عوضش کردم اون قالب واسه وقتی بود که تو نبودی حالا که خدای مهربون تو رو بهم داده باید همه چی نو بشه مگه نه؟؟ طبق محاسبات نجومی خودم شما امروز رفتی تو هفته هفتم یعنی شد 6هفته و 1 روزت.......تو این مدت یه عالمه باهات حرف زدم.....یه عالمه واسه اومدنت برنامه ریزی کردم طوری که وقتی بیای حسابی سرمون شلوغ میشه....بی صبرانه منتظر اومدنتم گلم......فعلا بای بای میبوسم نفسم ...
28 مرداد 1392

کنجد مامانی

سلام کنجد کوچولوی دوست داشتنی من حالت خوبه مامانی؟؟؟؟؟رفته بودم دکتر گفت تو الآن اندازه یه کنجدی که تو دل مامان نشستی آخ قربون کنجدم بشم من........4شهریور میخوام برم سونو تا صدای قلب نازنینتو بشنوم.....امیدوارم تا 120 ساله دیگه هم قلبت مثل ساعت بزنه و من از صداش لذت ببرم عزیزجون(مامان مامانی) با آقاجون و دایی کوچیکه و خاله کوچیکه رفتن مشهد زن دایی هم تا 2ماه دیگه نی نی نازشو بغل میگیره یه پسمل خوشگل و ناز عزیز هر دقیقه داره بهم زنگ میزنه و حال تو رو میپرسه انگار که نیومده مهم تر از مامانی شدی بلا کنجد قشنگم خیلی دوست دارم بی صبرانه منتظر اینم که بیای تو بغلم بای بای نفس مامان ...
24 مرداد 1392

سلام قشنگم.......

سلام گل قشنگم....خوبی مامانی؟ تو دل مامان خوش میگذره؟ امروز زنگ زدم به خانم دکتر و بهش گفتم اومدی تودلم گفتش 2هفته دیگه باید برم سونوگرافی...روز عید فطر رفتم خونه عزیز جون(مامانی خودم) خاله الهام هم اونجا بود وقتی بهشون گفتم تو اومدی تو دلم خیلی خوشحال شدن مثل من که خیلی خوشحال شدم.........هر لحظه دارم باهات حرف میزنم!!!!!!!!!از خدا میخوام همونجور که تا الان هیچوقت تنهام نذاشته از الان به بعد هم تنهام نذاره و مواظب تو گل قشنگم باشه دلم میخواد زودتر این نه ماه رو به سلامتی طی کنم و بیای تو بغلم..........خیلی دوست دارم نفس مامانی!!!بای بای ...
20 مرداد 1392

جواب آزمایش

سلام به همه.............خدا امروز بهتری عیدی رو بهم داد!!!!!!!!!امروز آزمایش حاملگی دادم که خدا رو شکر جوابش + شد خیلی خوشحالم...........خداجونم شکرت بابت همه چی ممنون راستی دوستان عیدتون مبارک........ ...
17 مرداد 1392

خیلی خوشحالم..........

سلام دوستای گلم..............یه خبر خیلی خوب!!!!!!!!!!!!!!!من امروز روز 14 انتقال جنینمه و ساعت 9:40 دقیقه بی بی چک زدم که مثبت شد.....................خیلی خوشحالم!!!!خداجونم شکرت.....انشاالله پس فردا که آزمایش میدم جواب آزمایشمم همین باشه اینم عکس بی بی چک ...
15 مرداد 1392

برای نی نی نازم!!!

سلام نی نی نازم........الان که میدونم تو دلمی حس خیلی خوبی دارم فقط از یه چیز میترسم اینکه 5شنبه آزمایش بدم و جواب آزمایشم..................................اصلا ولش کن!!!!!!!!!!دوست ندارم فکرای بد کنم میدونم که جواب آزمایشم + میشه بابایی هم خیلی بیتابی میکنه تو این مدت اصلا نمیذاره از جام بلند بشم....خودش تنهایی پامیشه سحری میخوره و ظرفا رو میشوره و ظهرم تا از سر کار نیومده میره سر وقت ظرفای ناهار من!!!!!!!!!!چون میدونه حساسم همه خونه رو دسته گل کرده !!!!!انشاالله زودتر بیای تو دلم تا ببینی من و بابایی چقدر دوست داریم...هر روز دارم باهات حرف میزنم و درد دل میکنم همیشه سر نماز از خدا تورو میخوام.........امیدوارم تو هم بخوای بیای پیش ما چون او...
14 مرداد 1392

دلنوشته ام برای خدا...............

سلام خداجونم......دیروز اتفاقی افتاد که خیلی ناراحتم کرد نمیدونم چرا انقدر نا امید شدم پژوهشگاه زنگ زدم گفت طبیعیه ولی خیلی میترسم......خودت که میدونی بخاطر همسری چیزی به مامانم اینا نگفتم دلم داره میترکه میخوام با یکی صحبت کنم یکی که حرفامو تایید کنه ولی جز خودت نمیتونم با کسی حرف بزنم دلم گرفته....خداجونم خودت کمکم کن انشاالله چیز مهمی نباشه.....به لطف و کرمت خیلی امیدوارم ازت میخوام که تو سرنوشتم مامان شدنو قرار بدی و نا امیدم نکنی....خیلی دوست دارم خدا..........
12 مرداد 1392