عشق مامان وبابامحیا عشق مامان وبابامحیا، تا این لحظه: 10 سال و 30 روز سن داره

❤❤انتظار شیرین...خدایا تو این انتظار تنهام نذار❤❤

اسم قشنگت.........

سلام دختر نازم .........خوبی مامانی؟؟راستی یادم رفته بود اسم قشنگتو بگم!!!!! رها چطوره؟؟سلیقه ی مامان جونته !!!!!امیدوارم تو هم از اسمی که برات انتخاب کردم خوشت بیاد ...من که خیلی این اسمو دوست دارم........راستی گل خوشگلم فردا تولدمه و البته 5ماهگی تو دخترنازم هم هست و از این بابت خیلی خوشحالم ..........بیصبرانه منتظرم ببینم باباجون واسه فردا چه برنامه ای داره تولد امسالم واسم شیرین تر از سالهای قبله چون امسال تو رو دارم.......21سالگی من و 5 ماهگی تو ............امیدوارم همیشه با هم خوشبخت زندگی کنیم.......خیلی دوست دارم دخترم نازدونه ی قلبمی واسه اومدنت کلی برنامه ریزی کردم حتی از الان انتخاب کردم که چه مدرسه ای بفرستمت امیدوارم ...
13 آذر 1392

گل پسری یا ناز دختر؟؟؟؟؟

سلام به همه ی دوستای گلم......ممنون که تو این مدت بهم سر میزدید!!!وقتی پیاماتونو خوندم خیلی خوشحال شدم بالاخره نتم وصل شد تو این مدت یه عالمه خبر دارم...........اول اینکه 3آذر نوبت سونوگرافی داشتم که گفت جوجه ی خوشگل مامان دخمله ولی دکترم میگه هنوز خرید نکنم و تا 7ماهگیت صبرکنم و مطمئن شم که جنست چیه!!!!!!!ولی واسه من و بابایی اصلا مهم نیست فقط مهم اینه که سالم و سلامت بیای تو بغلم..........راستی تکون خوردناتم شروع شده قبلا مثل نبض میزدی به دل مامان(اینم بگم اولین باری که حست کردم 2ماه و 12 روزت بود درست شب میلاد امام رضا (ع) میشه 26 شهریور) ولی الان مثل ماهی تو دلم وول میخوری الههی قربونت بشم من......چون ظاهر من اصلا نشون نمیده که یه نی ...
11 آذر 1392

4ماهگی نازگلم......

سلام گل قشنگم .......ببخشید که چند وقتیه وبتو آپ نکردم آخه نتم قطع شده و هنوز وصلش نکردم ........از همه دوستایی که تو این مدت بهمون سر زدن ممنونم و ازشون معذرت میخوام که با نبودم نگرانشون کردم !!!!!! راستی 4ماهگی تو گلکم مصادف بود با اول ماه محرم........از آقای این ماه میخوام که به حق مادرش زهرا(س) مواظب تو جوجه کوچولوی من باشه و صحیح و سالم بیای تو بغلم ....... اینو یادم رفت بگم!!!!!!!!! 5آبان چکاپ ماهانه م بود و خانوم دکتر بعد از سونو گفت که شما به احتمال 99 درصد گل پسری !!!!!!!!امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی پسر قشنگم ...
17 آبان 1392

من برگشتم!!!!!!!!!!!

سلام جوجه ی خوشگلم خوبی؟؟؟بالاخره سفر تموم شد و برگشتیم خیلی خوش گذشت.....دوشنبه هفته پیش ساعت 2 بعدظهر راه افتادیم و رفتیم سمت خونه عمه زهرا و ساعت 12 شب رسیدیم.....روز بعدشم با عمه جون رفتیم مشهد......توی راه یه عالمه خندیدیم به شیرین کاریای امیرحسین و ابوالفضل.....وقتی رسیدیم مشهد عزیزجون خیلی از دیدنمون خوشحال شد آخه بهش نگفته بودیم که داریم میریم اونجا آقاجون هم وقتی دید که ما اونجاییم سریع رفت و یه گوسفند گرفت تا واسه عید قربان قربانی کنه......روز عید میخواستم برم حرم که عزیز گفت شلوغه و نی نی جون اذیت میشه و منم نرفتم!!راستی یه خبر بد.....دنی رو با خودمون برده بودیم که روز عید گربه اومد و بردش..........خیلی ناراحت شدم بالاخره پنجشن...
1 آبان 1392

آخ جون!!!مسافرت.......

سلام جیگیلی مامان خوبی ستاره قشنگم؟؟ باباجون مرخصیش جور شد و قراره بریم مشهد واسه همین تقریبا نزدیک 10 روز نیستم و نمیتونم وبتو آپ کنم......من نمیخواستم برم چون تو گل قشنگم تو دلمی و گفتم خدای نکرده اذیت نشی و اتفاقی برات نیفته ولی امروز زنگ زدم پژوهشگاه و پرسیدم که گفتن اشکالی نداره....اینم قیافه مامان جونت بعد از تلفن هم زیارته هم سیاحت........البته اول میریم مازندران خونه عمه جونی و روز بعدش از اونجا راه میفتیم سمت مشهد.....اینجوری منم اذیت نمیشم!!!!! احتمالا 1هفته مشهد و خونه عزیز اینا(مامان بابایی) باشیم!!!حسابی حال و هوامون عوض میشه.....اومدم قول میدم یه عالمه عکس قشنگ از سفرمون برات بذارم نازنینم فعلا بای بای گلم...
21 مهر 1392

دیدار مامان و خانم دکتر

سلام نازگلم....خوبی؟؟ دیروز رفتم دکتر و جواب آزمایش و سونوی غربالگری رو نشون دادم....خداروشکر همه چی نرمال بود و دکتر گفت نیازی به سرکلاژ نیست ولی واسه اطمینان بیشتر باید آزمایش تست تشخیصی رو هم بدم که تو هفته 15 انجام میشه منم 2هفته دیگه میرم واسه آزمایش......امیدوارم اونم مشکلی نداشته باشه و تو نی نی نازم صحیح و سالم بیای تو بغلم فعلا بای بای قشنگم ...
18 مهر 1392

مامانی خیلی ناراحته............

سلام جوجوی نازم......خوبی؟؟مامانی اصلا حالش خوب نیست.....امروز صبح عزیزجون زنگ زد و گفت که بیمارستانن!!! مثل اینکه امروز صبح آقاجون (باباجون من) از روی چهارپایه افتاده و دستش شکسته!!! خیلی ناراحت شدم و یه عالمه گریه کردم......میخواستم برم بیمارستان که عزیزجون گفت نمیذارن برم بالا پیشش و منم نرفتم.........ظهر وقتی بابایی از سرکار اومد خونه و ناهار خوردیم رفتیم بیمارستان ملاقات......خیلی ناراحت شدم تو دست باباجونم پلاتین گذاشتن و امشب رو باید تو بیمارستان بمونه.........بای بای گلم!!!!!!!! شرمنده مامانی امروز اصلا حالش خوب نیست
10 مهر 1392

اولین دیدار مامان و نی نی

سلام عشق کوچولوی من خوبی نفس؟؟دیروز رفتم سونو غربالگری که گفت خدارو100000000000000 مرتبه شکر مشکلی نداری چقدر تو دیروز اذیت کردی خانم دکترو از ساعت 17/20 که من رفتم تو اتاق تا ساعت 6 !!!!!!!!!!! اصلا نمیچرخیدی تا خانم دکتر مقدار NT رو اندازه بگیره با اینکه 1ربع قبل اینکه برم تو اتاق سونو آبمیوه شیرین خورده بودم الهی من قربون اون دست و پای کوچولوت بشم که اونجوری واسه مامان تکون میدادی و ناز میکردی وقتی مانیتور رو نگاه میکردم و تو رو میدیدم انگار دنیا رو بهم داده بودن......از دیدنت خیلی ذوق میکردم آخه اولین بار بود که میدیدمت!!!! تو سونوی قبلی مانیتور رو به من نبود و نتونستم ببینمت ولی ایندفعه خوب دیدمت نکنه تو هم نمیچرخیدی تا مامان بی...
8 مهر 1392

بخاطر 2 پرس کوبیده!!!!!!!!!!!!!

سلام عشق کوچولوی مامان خوبی گلم؟؟امروز یه عالمه بهمون خوش گذشت.............ظهر ساعت 2 بود هنوز ناهار درست نکرده بودم و باباهم مثل همیشه جمعه ها خونه هستش!!دلم کوبیده خواست به بابایی گفتم بریم باراجین گفت بالای کوهه باد میاد گفتم پس بریم ماشینو گاز بزن و بریم امامزاده اباذر(ع)......بعد اینکه ماشینو گاز زدیم بابایی گفت اونجا کوبیده هاش به درد نمیخوره همش آشغال گوشته تو این فکر بودیم که کجا بریم مامانی کوبیده بخوره یهو بابایی گفت نظرت چیه بریم شمال؟؟؟ منم که از خدا خواسته گفتم باشه بریم سریع اومدیم خونه و یخورده میوه برداشتم و چون ناهار نخورده بودیم و منم مطمئن بودم که تو راه گرسنه م میشه 2تا لقمه نون و پنیر و گردو درست کردم واسه ناهارمون و...
6 مهر 1392

حرفهای من با نفسم

سلام خوشگلم خوبی؟امروز رفتم دکتر و خانم دکتر برام سونو و آزمایش نوشت واسه هفته بعد.......یکشنبه باید انجام بدم!!!!!!!یه عالمه تو مطب منتظر موندم آخه نوبت نگرفته بودم و بدون نوبت رفتم امیدوارم آزمایش و سونو مشکلی نداشته باشه و نیازی به سرکلاژ نباشه دلم نمیخواد برم اتاق عمل پس نی نی خوبی باش و مامانو اذیت نکن و هفته بعد یه عالمه خوشحالم کن راستی با اینکه اصلا برام فرقی نمیکنه که دخمل باشی یا پسمل ولی با اینحال فال شیخ بهایی گرفتم که گفت گل پسملی......نمیدونم چرا یهو خیلی ذوق کردم که پسری نمیدونم تا چه حد درسته ولی هرچی که باشی سلامتیت از همه چی برام مهم تره...........الانم من و تو توخونه تنهاییم و بابایی رفته استخر!!! نمیخواست بره میگفت ش...
3 مهر 1392