عشق مامان وبابامحیا عشق مامان وبابامحیا، تا این لحظه: 10 سال و 30 روز سن داره

❤❤انتظار شیرین...خدایا تو این انتظار تنهام نذار❤❤

راهنماییم کنید.....

سلام مامانای مهربون.....من یه راهنمایی ازتون میخوام!!!!!!!!!!!من پیام نور درس میخونم و تو دانشگاه پیام نور مدرک مهندسی رو 4.5 ساله یعنی 9 ترمه میدن و من چون الان به فکر نی نی شدم از درسم یخورده عقب میفتم یعنی اونجور که من برنامه ریختم واسه خودم 10 یا 11 ترمه میتونم تموم کنم درسمو...الان 20 سالمه و ترم 3 هستم!!!اطرافیان میگن زود به فکر شدم و نمیتونم با بچه به درسم هم برسم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ولی من خیلی نی نی دوست دارم......چیکار کنم؟؟؟؟؟به نظر شماهم کار اشتباهی کردم؟؟
9 مرداد 1392

سلاااااااااااااااااااااااام به همه

سلام به همه ی دوستای گلم.... اول از دوستایی که تو این چندوقت که نبودم بهم سر میزدن و سراغمو میگرفتن ممنونم... دوم اینکه دلیل نیومدنم قطع بودن اینترنتم بود... سوم اینکه تو این مدت که نبودم سیکل درمانم شروع و تموم شد و روز ولادت امام حسن(ع) انتقال جنین داشتم یعنی تا امروز 6 روزه که 2تا نی نی ناز تو دلمه.........پنجشنبه ی هفته بعد باید آزمایش حاملگی بدم که انشاالله جوابش مثبته!!!!!خیلی امیدوارم.............از همتون میخوام تو این شب و روزای عزیز وقتی حلقه اشک تو چشمتون تشکیل شد واسه منم دعا کنید به دعای همتون احتیاج دارم...انشاالله تو این شبا هممون بخشیده و حاجت روا بشیم....التماس دعا راستی شهادت حضرت علی(ع) رو به همه تسلیت م...
7 مرداد 1392

شمارش معکوس!!!!!!!!!!!!

سلام عسل مامانی چطوری گلکم؟؟؟امروز صبح ناشتا رفتم آزمایشگاه و آزمایش خونی رو که دکتر نوشته بود دادم.اگه همه چیز خوب پیش بره 2ماه دیگه میای تو دل مامانی احساس میکنم خیلی بهت نزدیک شدم....اینم اشک شوقمه .........بالاخره 1سال انتظاری که کشیدم داره تموم میشه تو هم اگه بچه خوبی باشی و بیشتر از این مامانو منتظر نذاری زودتر میای دیگه!!!!تا اینجا که خدا رو شکر همه چیز خوب پیش رفته امیدوارم از اینجا به بعد هم به لطف خدا خوب پیش بره....بابایی هم خیلی دوست داره و منتظر اومدنته..دیروز که بهش گفتم امروز میتونم برم آزمایشگاه خیلی خوشحال شد..امیدوارم زودتر بیای گلکم!!! خیلی دوست دارم نفس مامانی بای بای عشقم!!! ...
22 ارديبهشت 1392

2

اینم چندتا عکس از بهترین فرشته های خلقت.....                           ...
19 ارديبهشت 1392

3

سلام ناز گلم...خوبی عسلم؟؟مامانی یه عالمه درس خونده و الان حسابی خسته س...انشاالله هرچه زودتر خدا تورو بهم بده تا خستگی رو از تنم بیرون کنی راستی بلا باید قول بدی وقتی اومدی مامانو زیاد اذیت نکنی تا به درسم هم برسماااااااااا وگرنه من میدونم و تو ناراحت نشو گلکم شوخی کردم مطمئن باش از گل پایین تر بهت نمیگم...فعلا بای بای نفس مامانی بره درساشو بخونه آخه فردا فردا امتحان میان ترم داره یادت نره واسه مامانی دعا کنی ...
19 ارديبهشت 1392

5

سلام نفس...مامانی امروز خیلی ناراحته بابایی امروز وقتی از سرکار اومد گفت قراره به یه شهر دیگه منتقلش کنن اون شهریم که میخواد بره دانشگاهش رشته منو نداره واسه همین ناراحتم...نمیدونم چیکار کنم اعصابم خورده حالا تا آخر هفته معلوم میشه که دقیقا کجا باید بریم یا همینجا بمونیم ..دعا کن همینجا بمونیم آخه رشته ای که میخونمو خیلی دوست دارم نمیخوام مجبور بشم تغییر رشته بدم..خدا کنه همینجا بمونیم...بای بای عسلی مامان ببخشید که مامان امروز سر حال نیست ...
19 ارديبهشت 1392

4

سلام عسلی مامان!!!تازه از دانشگاه اومدم خیلی خسته م  استاد امتحان نگرفت آخه هیشکی درس نخونده بود موند واسه هفته ی بعد.....از اول خرداد هم که امتحانای اصلی شروع میشه  واسم دعا کن تو این 2 هفته که مونده بتونم کتابارو تموم کنم .....راستی دیشب خوابتو دیدم بلا خیلی ناز بودی بیشتر شبیه من بودی تا بابایی ولی  واسه من وبابایی اصلا قیافه ت مهم نیست مهم اینه که صحیح و سالم باشی....هنوز نیومده انقدر دوست دارم اگه بیای دیگه چی میشه  بیصبرانه منتظر اومدن تو نی نی نازم هستم  خیلی دوست دارم مامانی...فعلا بای بای  من برم واسه بابایی ناهار درست کنم 2ساعت دیگه با یه عالمه خستگی از سر کار میاد  ...
19 ارديبهشت 1392

سلام....

سلام به همه ی مامانای مهربون....روزتون مبارک!!!! من 2ساله عروسی کردم و هنوز مامان نشدم ولی اگه خدا بخواد و دوره درمانم زود تموم بشه منم تا 2-3 ماه دیگه یه مامان مهربون میشم آخه قراره میکرواینجکشن بشم..من بچه های دور و برمو خیلی دوست دارم و عمه و خاله مهربونی هستم واسه همین مطمئنم مامان مهربونی هم میشم.....واسم دعا کنید زودتر مامان بشم.راستی من این وبلاگو به عشق ناز دختر و گل پسر آیندم درست کردم راستی تاریخ شروع وبلاگم 12 اردیبهشت1392 هستش مصادف با روز مادر ولی چون متنو ویرایش کردم تاریخش بهم خورد... ...
12 ارديبهشت 1392