پدر...........
پدر که باشی!!!
با تمام سختی ها و مشقت های روزگار،
با دیدن غم فرزندت میگویی:"نگران نباش،درست میشود،
خیالت تخت ، من پشتت هستم".
پدر که باشی ؛
سردت میشود و کت بر شانه ی فرزندت می اندازی.
چهره ات خشن میشود و دلت دریایی ....... آرام نمیگیری تا تکه نانی نیاوری.
پدر که باشی ؛
عصا میخواهی ولی نمیگویی.
هرروز،خم تر از دیروز،جلوی آینه تمرین محکم ایستادن میکنی....
پدر که باشی ؛
در کتابی جایی نداری و هیچ چیز زیر پایت نیست...
بی منت از این غریبگی هایت می گذری تا پدر باشی
پشت خنده هایت فقط سکوت میکنی
پدر که باشی ؛
به جرم پدر بودنت،حکم همیشه دویدن برایت میبرند.
بی اعتراض به حکم فقط میدوی.
بی رسیدن ها می دوی و در تنهایی ات نفسی تازه میکنی.....
پدر که باشی ؛
در بهشتی که زیر پای تو نیست باز هم دلهره هایت را مرور میکنی
پدر که باشی ؛
پیر نمیشوی ولی یک روز بی خبر تمام میشوی
پدر که باشی ؛
فقط پدری،هـــــمـــــیـــــن و تــــــمــــــام.......
(نی نی نازم دلم میخواد وقتی دنیا اومدی و بزرگ شدی قدر بابای مهربونتو بدونی و خدای نکرده بهش بی احترامی نکنی.........امروز تو خیابون یه پسری رو دیدم که داشت با باباش دعوا میکرد و سر پدرش داد میزد!!!!!واقعا ناراحت شدم)